در نهایت چه کسانی از هوش تجاری بهره میبرند
این که سیستم هوش تجاری تا چه حدی خوب پیاده سازی و ساخته شده است، خیلی مهم نیست، زیرا در نهایت کاربر نهایی است که از آن استفاده می کند، مهم این است که سیستم هوش تجاری در تصمیم گیری به کاربر نهایی هوش تجاری کمک کند تا بتواند بهترین تصمیم ممکن را در وضعیت های حیاتی بگیرد.
تصمیم گیرندگان، کاربر نهایی هوش تجاری هستند
هر تصمیم گیرنده در هر سطح از سازمان را می توان کاربر نهایی هوش تجاری دانست. کاربر نهایی هوش تجاری الزاما مهارتهای IT و رایانه ای بالایی ندارند. قابلیت استفاده یک سیستم هوش تجاری را زمانی می توان به درستی سنجید که این سیستم را با کاربران نهایی غیرفنی آزمایش کنیم. موفقیت یک سیستم هوش تجاری در هدایت یک سازمان به این بستگی دارد که این سیستم توسط عمده کاربران نهایی (تصمیم گیرندگان) سازمان پذیرفته شود. پذیرش یا تصویب کاربر نهایی می تواند منجر به موفقیت یا شکست پروژه هوش تجاری شود و تصویب کاربر بستگی به سه عامل: راحتی در استفاده، مفید بودن و هزینه دارد.
راحتی در استفاده: شرط اول برای پذیرش توسط کاربر نهایی
“پذیرش توسط کاربران نهایی” هدف اصلی سیستم هوش تجاری نیست. بلکه هدف کلی این است که به کاربران در حل مشکلات، حذف ناکارایی ها و رسیدن به اهداف استراتژیک کمک کنیم. گرچه پذیرش توسط کاربر هدف کلی نیست ولی یک شرط لازم است. یک سیستم هوش تجاری که به خوبی پیاده سازی باشد و با استراتژی شرکت به صورت هوشمندانه همراستا باشد، اگر مورد پذیرش کاربران نهایی قرار بگیرد، پتانسیل این را دارد که اثرگذاری بالایی داشته باشد.
شرط اولیه برای پذیرش، راحتی در استفاده یا به عبارتی کاربرد راحت است. بعضی از فناوری های جدید باعث نگرانی و عصبانیت کاربران جدید می شوند خصوصا اگر شیب منحنی یادگیری فناوری زیاد باشد. اگر یک سولوشن یا سیستم هوش تجاری که به تازگی پیاده شده است از نظر یادگیری و استفاده پیچیده باشد، مطمئنا تعداد زیادی از کاربران نهایی میلی به پذیرش آن ندارند و یاعث ناکامی سیستم می شوند.
امروزه، دلیلی بر سخت بودن کار و یادگیری یک سیستم هوش تجاری وجود ندارد، به این دلیل که با استفاده از راهکارهای تحت وب، رابط های کاربری مثل مرور در اینترنت ساده و راحت هستند. اطلاعات مهم و اقدامات توصیه شده باید از طریق پنجره های pop up (که روی صفحه اصلی باز می شوند) به اطلاع کاربر برسد بدون این که کاربر نهایی نیازی به جستجو در چند صفحه یا ابزار داشته باشد. تحلیلها هم به همین شکل باید شهودی باشند و به کاربر امکان فیلتر کردن، مرتب سازی، drill down و Drill through داده ها را داشته باشد.
مفید بودن: هوش تجاری باید مشکلات واقعی را حل کند
یک سیستم هوش تجاری حتی اگر از اول هم مورد پذیرش کابران نهایی باشد، اگر نتواند راه حل های واقعی برای کاربران نهایی داشته باشد تا مشکلات سازمان را حل و فصل کنند، مقبولیت خود را از دست می دهد.
“آیا این سیستم کار من را آسانتر می کند و باعث موفقیت من در کاری که انجام می دهم، می شود؟” سوالی است که برای سنجش مفید بودن سیستم باید پاسخ داده شود.
با توصیف فوق، چگونه راهکار هوش تجاری باعث بهره وری و موفقیت بیشتر کارکنان می شود؟ با آسانتر کردن شناسایی، درک و اقدام روی وضعیتهای حیاتی و همچنین انجام اتوماتیک کارهای روزانه می توان به این هدف دست پیدا کرد.
هزینه
این جمله که”هر چه یک کالا گرانتر باشد احتمال خرید آن کمتر است” یک اصل پایه اقتصادی است. به همین شکل هزینه به ازای هر کاربر به زمانی بر می گردد که همه سیستم های هوش تجاری برنامه کاربردی رومیزی بودند که باعث عدم گسترش و پذیرش آن توسط کاربران نهایی می شد. در حالی که هنوز هم اکثر فروشندگان بر اساس هر کاربر نهایی هزینه دریافت می کنند و شرکتها را مجبور می کنند تا درباره کارکنانی که باید به سیستم هوش تجاری دسترسی داشته باشند محتاطانه عمل کنند و سعی می کنند تعداد این کارکنان را کم کنند تا هزینه پیاده سازی را کاهش دهند.